گاهی کوتاه به زندگی و آثار زنده یاد، استاد یداله بهزاد کرمانشاهی
پرورد که هر کدام از آنها، امروز استادی توانا شده اند و در سنگر های گوناگون، خدمتگزار مردم بوده و هستند. استاد بهزاد در جوانی به ورزش های باستانی، وزنه برداری و بسکتبال روی آورد، در کنار کلاس درس، مدتی هم مربی بسکتبال شد و با زحمت و تلاش فراوان توانست تیم های وزنه برداری و بسکتبال کرمانشاه را راه اندازی و آماده کند و به جوانان ورزشکار، علاوه بر فنون ورزشی، درس ایمان، اخلاق، ادب و انسانیت بدهد. او همچنین شاگردان علاقمند به روزنامه نگاری، نویسندگی، شاعری، خوشنویسی،نقاشی و کتابخوانی را زیر چتر حمایت خود گرفت و برای آنها کلاسهای فوق برنامه می گذاشت و در تعلیم، آموزش و راهنمایی آنها کوشش فراوان می کرد. تا این اواخر هنوز خط ها، نقاشی ها و برخی از روزنامه های دیواری آن سال های دانش آموزان را چون یادگاری عزیز، نگهداری می کرد. بیست و هفت سال از عمر پر برکت او در خدمت به فرهنگ کرمانشاه و پرورش نسل جوان گذشت. در اوقات فراغت، وقت ایشان به مطالعه، سرودن شعر و پرداختن به خوشنویسی، سپری می شد. او دانشمند فرزانه، معلمی ادیب و شاعری توانا بود که علاوه بر شاعری، در هنر خوشنویسی دست داشت و از تعلیمات استادان بزرگ خوشنویسی کشور، همانند علی اکبر کاوه، حسن خطاط، محمد رضا اقبال، غلامحسین امیر خانی و شکسته نویس برجسته، یداله کابلی خوانساری بهره مند شده بود. ایشان با اکثر خوشنویسان و هنرمندان کرمانشاه، دوستی، محبت و روابط هنری و معنوی عمیقی داشت که از آن میان می توان، فقیه فاضل و هنرمند، حضرت آیت الله استاد سید مرتضی نجومی را یاد کرد. استاد بهزاد، در تمام عمر پر بار خود، وابسته به هیچ حزب، گروه و سازمانی نبود. او، به هیچ پست و مقامی تن در نداد و تا آخر عمر معلمی ساده و صادق باقی ماند و جز خدای بزرگ، در برابر صاحبان زر و زور و قدرتمندان متکبر، هیچ گاه سر تسلیم فرود نیاورد. از نظر فکر و اندیشه های سیاسی و اجتماعی به سیره و راه و روش مولایش علی (ع) عمل می کرد و همواره یار مظلوم و دشمن ظالم بود و می سرود: نام زیبای تو شد ورد زبانم، یاعلی تا به دفع هر غمی بخشد توانم، یاعلی در دل از مهر تو دارم آفتابی،نیست غم اختری گر نیست در هفت آسمانم،یاعلی در جوانی، به نهضت ملی ایران و مبارزات جانانه دکتر مصدق و یارانش با استعمار گران خارجی و مستبدان داخلی، دل بسته بود و این علاقه تا آخر عمر، در دل و جانش می جوشید، او همواره آبادی، آزادی و سرافرازی وطنش را بسیار دوست می داشت و با تمام وجود می گفت: در میان آتش و خون ای وطن، من با توام ور بباید گفت ترک جان و تن، من با توام نیست جز گر روز شادی بهره رندان شود خوان رنگین تو، در روز محن، من با توام مرگ پیوند ما را نگسلد از هم، که باز در دل گور و در آغوش کفن، من با توام ترک مادر کی تواند گفت فرزند شریف ای گرامی مادر من، ای وطن، من با توام از میان شعرا و دانشمندان معاصر ایران، بیش از همه با استادان سخن، محمد حسین شهریار، امیری فیروز کوهی، حبیب یغمایی، دکتر پرویز خانلری، ایرج افشار، محمود فرخ، مهدی اخوان ثالث، محمد قهرمان، دکتر شفیعی کدکنی، باقر زاده ی بقا، نوید، قدسی، سهی و کمال خراسانی و از همشهریان خود با بسیاری از شاعران، نویسندگان، هنرمندان، فضلا و پژوهشگران کرمانشاهی، دوستی، انس و الفت و ارادت مخصوص داشت، که به عنوان نمونه می توان از جلیلی بیدار، کیوان سمیعی، نواب صفا، خان بابا جیحونی، علی اشرف نوبتی( پرتو)، جلیل قریشی زاده (وفا)، مسعود مشکین پوش و بسیاری از دوستان و سروران بزرگ نام برد که برای پرهیز از درازای سخن، به همین مختصر بسنده می کنیم. استاد بهزاد، مطالعات عمیقی در شعر و ادب فارسی و عربی داشت و همواره در عرفان، فلسفه، هنر و ایرانشناسی، مطالعه، پژوهش و جستجو می کرد. در این زمینه ها، شاید کتابخانه عظیم و پر بار او در غرب کشور، منحصر به فرد باشد. او اگر چه شاعری ادیب و هنرمندی برجسته، وارسته، خلوت نشین و بی ادعا بود، ولی برخلاف نظر برخی معاصران، منزوی و دور از اجتماع نبود زیرا که او با دوستان صمیمی قدیم همچنین با جوانان شاعر و هنرمند،نشست و برخاست می کرد و از معاشرت با این عزیزان لذت می برد و به شکل های گوناگون، پناهگاه، راهنما و مشکل گشای همگان بود. در شعر بیشتر به سبک خراسانی و قصیده سرایان بزرگ آن سبک، سخنوری می کرد ولی به سبک های عراقی، هندی – اصفهانی یا ((طرز نو)) و مضمون سازی ها و باریک اندیشی های صائب تبریزی و پیروانش نیز توجه خاص داشت. و علاوه بر قصیده های بلند و محکم، غزل های پر شور و حال، قطعه ها، مثنوی ها، رباعی ها، دو بیتی ها و شعر نو، به شیوه نیما و اخوان ثالث، اشعار فراوانی سروده و آثار گرانبهایی پدید آورده است که هر کدام از آنها، فکر و مضمون تازه ای دارند و اندیشه و پیام انسانی و اخلاقی را به انسان می رسانند. مضامین اشعارش متنوع و بیشتر عاشقانه، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی و شعر های تند انتقادی در زمان خفقان رژیم ستم شاهی است. این شاعر دانشمند حدود ده هزار بیت شعر نغز، لطیف و استوار که تنهایک دهم آنها به صورت گزیده اشعار ((گلی بی رنگ)) چاپ و منتشر شده است، مجموعه دیگری به نام ((یادگار مهر)) در دست چاپ است که ان شا الله به زودی منتشر می شود. تواضع و بی ادعایی آن بزرگوار در انتخاب عنوان نخستین گزیده اشعارش، برای همگان آشکار است که ایشان شعر های دلپذیر خود را که چون گلهای زیباو خوش رنگ و بو، زینت دهنده گلزار ادب این مرز و بوم است با شکسته نفسی تمام ((گل بی رنگی )) نامیده است. یک جلد از کلیات چند جلدی اشعار منتشر نشده اش شامل(( اخوانیات)) و یک جلد دیگر آن، در بر گیرنده ((اشعار محلی و کردی کرمانشاهی)) اوست. یکی دیگر از خدمات برجسته و ادبی ماندگار ادبی استاد بهزاد در زمینه شعر و پژوهش، تالیف ((تذکره مفصل یا جنگ بزرگ کرمانشاه از عصر قاجار تا امروز )) می باشد که در دو جلد تنظیم شده است. مجموعه های خطی بسیاری ازشعرای کرمانشاه را نیز جداگانه مدون و آماده چاپ کرده بود که به عنوان مثال می توان از دیوان های (( نامی))، ((بیدل))،((سلطان کلهر))، ((الله دوست سالک))، (( بسمل))، و ((محرم کرمانشاهی)) نام برد. برخی از اشعار استاد بهزاد، در سال های دور، (سال های قبل از انقلاب)،آن هم بیشتر به وسیله دوستان و ارادتمندانش، در مجله های وزین و ارزشمندی همچون یغما، سخن، آینده،صدف، جهان نو، نگین و غیره چاپ و منتشر شده است. از ویژگی های پسندیده آن استاد بزرگوار، اعتقادات عمیق دینی، وطن دوستی، پرهیز از خود نمایی، داشتن انصاف، وارستگی، مبارزه با ظلم و ریاکاری، بلند نظری، دستگیری از ناتوانان، لطف و محبت بی دریغ با دوستان، ارادتمندان و شاگردان بود. همچنین به خانواده، بستگان و خواهران فرشته سیرت، بزرگوار و فداکارش که در تمام عمر، یار و یاورش بودند، علاقه ای فوق العاده داشت و در نهایت، تسلیم عارفانه اش در برابر پروردگار بود. مناعت طبع، وارستگی و بزرگواری استاد، مقوله ای جداست که باید بیشتر از هر چیز مورد توجه باشد، یکی از آن موارد این است: پس از آنکه سال 1359 به تقاضای خود از فرهنگ باز نشسته شد، نظر به مراتب فضل و دانشی که استاد شفیعی کدکنی و دیگر استادان دانشمند دانشگاه، در ایشان سراغ داشتند هر چند، اصرار کردند که تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه رازی کرمانشاه را بپذیرد، ضمن تشکر از لطف آنها، پیشنهادشان را قبول نمی کردند و پیوسته می فرمودند : (( من باز نشسته شده ام و دیگر توان کاری ندارم )) مورد دیگر آنکه سال گذشته، قصیده پر شور و محکمی از او به نام (( وطن من)) با مطلع: آباد بماناد، هماره وطن من کز اوست سرور دل و شور سخن من به وسیله دوستدارانش، در روزنامه اطلاعات چاپ شد. بدون اطلاع ایشان، آنرا در جشنواره فجر شرکت دادند که به همراه شعر استاد مهدی اخوان ثالث ((تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم)) با رای هیات داوران، بهترین شعر معاصر، در باره ایران شناخته شد ولی استاد بهزاد، مانند همیشه از پذیرفتن جایزه و وجه نقد، سر باز زدند و گفتند: من برای وطنم شعر گفته ام و از هیچ کس توقعی نداشته و ندارم . سر انجام، آن عقاب دور پرواز قلعه رفیع شعر و ادب و مردانگی، پس از طی دوره کوتاه بیماری، به سبب ضعف جسمی، دعوت حق را لبیک گفت و در ساعت دو بامداد روز یکشنبه پنجم فروردین ماه سال یکهزارو سیصدو هشتاد و شش، روح پاکش به ملکوت اعلی پر کشید و یک دنیا شور و شوق و هنر و انسانیت در دل خاک آرمید. خدایش بیامرزد و نام، یاد و آثارش جاودانه باد. در ختم کلام نیز چون آغاز مقال، شعر استاد بهزاد را می آوریم که گفت: رسید از راه پیری چهره پر گرد ره آورد وی انبانی غم و درد عقابی را زتیغ کوهساران فرود آوردو مرغ خانگی کرد.
کرمانشاه – ید اله عاطفی 7/1/ 1386 پهلوان شعر خراسانی درگذشت بهزاد کرمانشاهی صبح روز یکشنبه پنجم فروردینماه در زادگاهش - کرمانشاه - درگذشت. تا اولین مسافر قافله هنرمندان کهنسالی باشد که در سال هشتاد شش رسم وفا نگه نمیدارند. به گزارش کتاب نیوز، این شاعر 81 ساله روز دوشنبه ششم فرورینماه در باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد و طبق وصیتش خارج از قطعهی هنرمندان، در کنار دیگر مردم به خاک سپرده شد. تنها کتاب منتشرشدهی او (که چندان رغبتی به چاپ شعرهایش نداشت) در سال 1381 با نام "گلی بیرنگ" منتشر شد. یدالله بهزاد فرزند حسین ایوانى، درسال 1304 ش در کرمانشاه متولد شده و پس از تحصیلات ابتدایى و متوسطه و دوره عالى به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. در عین حال به تحصیل در رشته ادبیات هم روی آورده و در دانشگاه تهران از محضر اساتیدی چون استاد جلالالدین همایی و دکتر محمد معین بهرهها برد. بهزاد نهایتا در سال 1358 و پس از 27 سال تدریس در دبیرستان ملى کرمانشاه از آموزش و پرورش بازنشسته شده و به فعالیت ادبی شخصی خود ادامه داد. او تمام عمر خود را علاوه بر تدریس و تربیت جوانان، در مطالعه و تحقیق و پرداختن به هنرهایى چون خوشنویسى، سرودن شعر و گردآورى و تدوین آثار شعراى زادگاه خویش سپرى نمود. اخوان ثالث درباره بهزاد گفته است: «بهزاد از شعرا و سخنوران بلیغ و بلند طبع و نغز اندیش عصر ماست.» آثار ادبی این شاعر منزوی در مجلات ادبى چون: سخن، آینده و یغما به چاپ میرسید
نظر مشاهیر شعر و ادب در باره استاد بهزاد
زنده یاد استاد شهریار در منظومه بلندشان در ذکر مفاخر ادب ایران آورده اند: برو (( جلیلی)) و ((بهزاد )) را به کرمانشاه ببین که ماه ببینی به پشت ابر سیاه زنده یاد محمود فرخ خراسانی در قصیده ای در پاسخ استاد بهزاد با مطلع: پرسند اگر ز من که ز انواع نائبات بر آدمی کدام زیان بیشتر کند می فرمایند: مقبول طبع مردم صاحب نظر شود بهزاد اگر بچامه ی فرخ نظر کند در شعر روی دست ید الله نیست دست هر نکته دان سزد سخن او ز بر کند زنده یاد ابو الحسن ورزی مکاتب شعر بسیار ی با استاد بهزاد داشته و در تمامی آنها استاد را ستوده اند، از جمله قصیده ای بلند با مطلع: هر نهالی که به گلزار تو دیدم بهزاد غنچه مهر و وفا داشت که چیدم بهزاد زنده یاد امیری فیروز کوهی در نامه ای به استاد بهزاد می نویسد: قصیده قرای ((خراسانیها)) را به کرات از مجله ((یغما)) و (( نامه آزادی مشهد مقدس)) خوانده و لذت ها بردم و در بسیاری از محافل به ذکر فضائل آن عزیز رطب اللسان شدم... کیهان فرهنگی » فروردین و اردیبهشت 1386 - شماره 246 و 247 پایگاه مجلات تخصصی نور خبر درگذشت استاد یدا... بهزاد کرمانشاهی در پنجم فروردین ماه و آغاز فصل بهار 1386 جامعه ادبی ایران اسلامی را در بهت و حیرت فرو برد. این خبر برای اولینبار بهصورت پیامهای کوتاه در تلفنهای همراه اهالی شعر و ادب رد وبدل شد و سپس بر روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت و در همان شب از شبکههای سراسری صدا وسیما اعلام گردید و دوستداران عرصه شعر و ادب پارسی، بخصوص کسانی که با این شاعر فقید در ارتباط بودند سوگوار این مصیبت شدند. باتوجه به روند، «کیهان فرهنگی» و که بهدنبال پیدا کردن راهی بود تا بتوان با این شاعر گرانقدر گفتوگویی داشته باشیم، متأسفانه اجل بدو مهلت نداد، براین اساس گزارشی شتابزده، تهیه کردهایم که درآن برخی از چهرههای برجسته ادبی کشورمان به نقش و جایگاه استاد بهزاد کرمانشاهی در عرصه ادب پارسی و ذکر خاطراتی از آن شاعر فقید پرداختهاند. حمید سبزواری استاد حمید سبزواری، شاعر بلندآوازه معاصر با تأثر فراوان میگوید: «آقای بهزاد اهل ذوق بود و در دوستی بسیار صمیمی، بهگونهای که هربار بهخدمت ایشان میرسیدیم با یک دنیا عشق و علاقه از این دیدارها بهگرمی استقبال میکرد.» استاد حمید سبزواری در گذشت بهزاد کرمانشاهی را یک ضایعه فرهنگی میداند و میگوید: «حقیقتاً جامعه ادبی ما سوگوار ایشان است، چون در چهره هر جامعهای که شاعر و هنرمند متعهد، معتقد و دلسوز خود را ازدست میدهد این تأثر به عینه مشهود است، از همینرو انصافاً هرکس هم که آقای بهزاد کرمانشاهی را میشناخت احساس دردمندی میکرد.» محمدجواد محبت «محمدجواد محبت» شاعر توانای کشورمان از منظر دیگری به شخصیت استاد بهزاد کرمانشاهی مینگرد و میگوید: «شخصیت استاد یدا... بهزاد دارای سه وجهه معلمی، شاعری و عاطفی است.» «محبت» در ادامه سخنانش میگوید: «آقای بهزاد معلمی بود که شاگردان زیادی را تربیت کرد و شاگردانش اصولاً او را یک دبیر آگاه، باسواد و بسیار باشخصیت و بهظاهر کمی تند و در باطن بسیار رئوف میشناختند و هریک بهفراخور، خاطرههای شیرین، عمیق و زندگیسازی از او بهیاد دارند.» وی درباره ابعاد شاعری و عاطفی استاد بهزاد میگوید: «از نظر شعر و شاعری زبانی فاخر و شیرین داشت و با سرآمدان شعر روزگار خویش حشر و نشر داشت، مرحوم بهزاد یکی از اعضاء برجسته انجمن ادبی شادوران فرخ در مشهد بود و در سالهای میانسالی معمولاً یکماه ازسال را در مشهد بسر میبرد. اما وجهه دیگر آقای بهزاد، وجهه عاطفی و دوستی او بود، چراکه در دوستی بسیار ثابتقدم بود و بهترین دوستانش به قول خودش، شاگردان قدیمی او بودند، کمااینکه بهترین خدمت را به دوستاران شعر استاد بهزاد، دوست قدیمی و شاگرد وفادارش آقای «مشکینپوش» بهانجام رساند که کتاب «گلی بیرنگ»- مجموعه سرودههای مرحوم بهزاد- را به چاپ رساند و انتشار دفتر دیگر از سرودههای استاد تحتعنوان «یادگار عمر» را هم دردست اقدام دارد و گویا مدتی است این اثر در انتظار صدور مجوز از وزارت ارشاد اسلامی است.» محمد جواد محبت که دوستی دیرینهای با مرحوم یدا... بهزاد کرمانشاهی داشته، درباره علت انزوای این شاعر فقید میگوید: «به نظر من علت انزوایی آقای بهزاد بیشتر هجوم پیری بود که به ناگاه بر ایشان سایه انداخت، خود استاد بهزاد این واقعه را دراین رباعی گویا چنین بیان کردهاست: رسید از راه پیری چهره پرگرد رهاورد وی انبانی غم و درد عقابی را از اوج آسمانها فرودآورد و مرغ خانگی کرد استاد محبت میگوید: «جای تعجب نیست که شخصیت والایی همچون حضرت آیتالله خامنهای در هر دیداری با کمال لطف و با تأکید به اینکه آقای بهزاد شاعر خیلی خوبی است جویای احوال ایشان بودهاند.» شهرام ناظری شهرام ناظری، هنرمند برجسته موسیقی سنتی ایران، در ذکر خاطراتش با استاد یدا... بهزاد کرمانشاهی میگوید: «در دوران نوجوانی که در دبیرستان پهلوی سابق در کرمانشاه به تحصیل اشتغال داشتم استاد بهزاد معلم ادبیات ما بودند. درمدرسه اعلام کردند: کسانی که هنری دارند به دفتر مراجعه کنند. یادم هست که خیلی از بچهها به دفترمدرسه رفته و خود را هنرمند معرفی کردند اما دراین میان یکی از معدود کسانی که از این کار امتناء ورزید من بودم. بعدها که استاد بهزاد متوجه صدا و طرز فکر و اطلاعات موسیقایی من شد گفت: عجب! آن روز همه خود را هنرمند معرفی کردند به غیر از شما و این نشان میدهد که شما از همه بهتر هستید و یک سعهصدر هنری دارید؛ یعنی استاد بهزاد اینچنین اخلاق و رفتاری را میپسندید و اهل قیل و قال نبودند و در تدریس هم بسیار جدی و سختگیر بودند، به گونهای که حتی درباره جدیبودن و سختگیریهای استاد بهزاد حکایتها و افسانههای زیادی درمیان شاگردانش مطرح است که نتیجه همین روش و منش متعالی این است که هیچکدام از شاگردانش بیتفاوت و سطح پایین با شعر و ادبیات فارسی برخورد نمیکنند و همگی نظرگاهی ریشهای به ادبیات و فرهنگ ایرانی دارند.» شهرام ناظری به نقش استاد یدا... بهزاد کرمانشاهی در شکلگیری شخصیت هنریش اشاره میکند و میگوید: «واقعا استاد بهزاد یکی از افرادی بود که در شکلگیری شخصیت هنریام در انتخاب سبک و سلیقه هنری نقش برجستهای داشت، چرا که آقای بهزاد از نوجوانی مرا به صورت ریشهای با ادبیات ایران آشنا کرد. شهرام ناظری با اشاره به تواضع و فروتنی استاد بهزاد میگوید: «ایشان یک انسان گوشهگیر بود و بیشتر انزوا را میپسندید، حتی گاهی وقتها که مهدی اخوانثالث در بعضی از آثارش یادی از ایشان میکردند نمیپسندیدند.» دکتر میرجلالالدین کزازی دکتر میرجلالالدین کزازی، نویسنده و مترجم و استاد دانشگاه علامه طباطبایی که دوستی دیرینهای با مرحوم یدا... بهزاد کرمانشاهی داشته است فقدان این شخصیت برجسته را افسوس و دریغی بزرگ برای سخن پارسی میداند و میگوید: «یدا... بهزاد در این سالیان گوشه گرفته بود و چندان در محافل ادبی دیده نمیشد، اما به هر روی، آنچه درباره روانشاد یدا... بهزاد کرمانشاهی میتوان گفت این است که یکی از سخنوران پرتوان روزگار ما بود.» دکتر کزازی به سرودههای مرحوم بهزاد اشاره میکند و میگوید:«بهزاد به شیوه کهن شعر میسرود اما با این همه، سرودههای او رنگ و آهنگ نوآیین داشت، گاهی حتی به گونهای به فرهنگ و زبان بومی کرمانشاهی میگرایید. با این که بهزاد مردی بود گوشهنشین وچندان هم در این سالیان پرسخن نبود، اما آنچه میسرود آنچنان که نظامی گفته: اگر کم بود گزیده بود؛ از این روی، سرودههایش دست به دست میگشت و دهان به دهان خوانده میشد.» دکتر کزازی میگوید: «یاد بهزاد کرمانشاهی بیگمان همیشه در تاریخ ادب ایران به ویژه ادب کرمانشاه زنده خواهد ماند و امیدوارم که روان بلند او در مینو شاد باشد.» موسی گرمارودی «علی موسوی گرما رودی» شاعر توانای معاصر با تجلیل از مقام شامخ استاد یدالله بهزاد کرمانشاهی میگوید: «بنده چند بار که به کرمانشاه رفتم با ایشان دیدار داشتم و حقیقتاً شخصیتی بسیار متین و موثر با مناعت طبع بالایی بودند.» وی درباره شخصیت شاعری مرحوم بهزاد میگوید: «بنده برخی از اشعار این شاعر فقید را به کرات خواندهام و معقتدم که او یکی از غزلسرایان برجسته معاصر ایران بودند، هنگامی که بنده مجله گلچرخ را منتشر میکردم آقای بهزاد نامهای به اینجانب نوشتند به همراه یکی از سرودههایشان که در یکی از شمارههای آن مجله به چاپ رسید.» موسوی گرمارودی در گذشت استاد یدالله بهزاد کرمانشاهی را یک ضایعهای جبرانناپذیر برای شعر و ادب ایران زمین میداند. اکبر بهداروند «اکبر بهداروند» شاعر و غزلسرای معاصر میگوید: «استاد بهزاد تمام شیوههای شعری را به آزمایش نشسته بود و آنچه که میشود در بهزاد دید و شنید خواند و حظ برد، غیرت، صفا و صمیمت او نسبت به انسان و ایران است.» بهداروند به نگاه عاطفی استاد بهزاد به مادر و خواهرانش اشاره میکند و میگوید: «آنچه که در آثار بهزاد قابل اهمیت است نگاه عاطفی شدید ایشان به مادر و خواهرانش است و با چه خوبی و دلتنگی از آنها یاد میکند.» وی در ادامه میگوید: «بهزاد بدون شک سالمترین و پاکترین شاعر روزگار ما بود که نه آلوده بنام بود و نه ننگ و نه در عالم شادخواری و دم و دود بود خودش در مورد عالم مسموم هنری و شاعری میفرماید: نه کشته تریاکم و نه مرده گرد نه شیفته باده، نه دلبسته نرد دورم زپسند خلق چون محنت و درد با همچو منی که میتواند سر کرد؟» یدالله بهزاد کرمانشاهی شاعر و غزلسرای معاصر با اندیشمندان، متفکران و شاعران عصر خویش ازجمله زنده یاد مهدی اخوان ثالت، کمال خراسانی، قدسی مشهدی، فرخ خراسانی، امیری فیروز کوهی و... حشر و نشر داشت. و بسیار حقشناس بود و برای هر کس که در حقش خوبی میکرد شعر میسرایید و در قید و بندها گرفتار نبود. یدالله بهزاد کرمانشاهی همچنان که از کتابش - گلی بیرنگ - پیداست باغی است که گلی از دل باغچه آن نروئیده است، که در این باره میگوید: نه فرزند جوی و نه پیوند خواه گریزان ز فرزند و زن زیستم اما بچههای ایران را همانند بچههای خیالی خود دوست داشت و خطاب به آنها میگوید: ترا میگویم ای فرزانه فرزند که نعمت خواری از انعام ایران در زمان اوج جنگ تحمیلی در کرمانشاه بمبارانهای وحشیانه دشمن بعثی، بهزاد کرمانشاهی در میان آتش و خون ماند و چه عاشقانه سخن گفت: در میان آتش و خون، ای وطن من با توام وربباید گفت ترک جان و تن، من با توام. بهداروند میگوید: «بهزاد کرمانشاهی نه اهل ریا و دورویی بود و نه با چرخ مکاره روزگار چرخید و آنچنان که شیوه کرمانشاهیان اصیل است لفظ «یا علی» همیشه برزبانش جاری بود، خبر مهاجرت این پیک خوبی و انسان شریف روزگار ما در اوایل عید نوروز امسال توسط دوست هم ولایتیش آقای بیژن دایی چی - ارژن رسید و مرا بینهایت آشفته و پریشان کرد، چرا که استاد بهزاد یکی از ستونهای پرصلابت شعر معاصر ایران بود.» بیژن ارژن «بیژن ارژن» شاعر کرمانشاهی هم درباره جایگاه شعری استاد بهزاد میگوید: «گرچه در قالبهای مختلف غزل، قصیده، رباعی و... کار میکرد، اما سبک خراسانی در قالبهای مختلف کاری او کاملا مشهود بود، اما سبک ایشان به نوعی خراسانی امروزی شده بود، به بیان دیگر باید گفت که گرچه سبک استاد بهزاد خراسانی محض بود اما کلمات به گونهای در شعرش چیده شده بود که سبک خراسانی امروزی بود.» وی میگوید: «به نظر من دیگر کسی را نداریم که با این سبک و سیاق در قصیده حرفی برای گفتن داشته باشد. استاد بهزاد واسطه پارسا بودن و پرهیزگاری از سالهای قبل از انقلاب مرجع شاعران همشهریاش بود و از لحاظ شخصیتی هم به آلودگیها دچار نشد و نمونه بارزی از یک انسان متعالی بود.» ارژن به معلم بودن استاد بهزاد اشاره میکند و میگوید: «از آنجا که این استاد عالی مقام معلم دبیرستانهای کرمانشاه بود، بیشتر شاعران و هنرمندان کرمانشاهی تحت تأثیر ایشان بودند. علیرضا قزوه «یدالله بهزاد کرمانشاهی در کنار مهدی اخوان ثالث از نامزدهای دریافت جایزه جشنواره شعر فجر در بخش میهنی بود و برای کشورش زحمات زیادی متحمل شد و در زمان ستمشاهی یکی از مبارزان نامآور در عرصه شعر و ادب پارسی بود.» «علیرضا قزوه» میگوید: «بهزاد اهل هیاهو و خود را نشان دادن نبود. زمانی از طرف سازمان فرهنگی- هنری شهرداری جایزهای به او اهدا شد، اما وجه نقد را قبول نکرد و گفت: من برای ایران شعر گفتهام و هیچ انتظاری ندارم. او حتی از به کار بردن کلمه استاد ناراحت میشد و قبول نمیکرد بزرگداشتی برایش برگزار شود. با حقوق کم بازنشستگی زندگی میکرد، درحالی که میتوانست مثل خیلیهای دیگر باشد که اینها همه نشان میدهد هنوز آن انسانهای بزرگ که فقط به خاطر زبان فارسی و ایران زحمت میکشند، هستند.» قزوه درعین حال متذکر میشود: «گریز از شهرت و خلوتنشین استاد بهزاد به این معنا نبود که همه چیز را رها کند، بلکه پاسدار زبان فارسی بود، به سنت بسیار احترام میگذاشت و اهل نوگرایی به معنای واقعیاش بود و همچنین در کنار کلام اصیل، مرام درست هم داشت و یک اسوه اخلاق بود.» قزوه در گذشت بهزاد را یک ضایعه بزرگ برای ادبیات ایران میداند و میگوید: «در روزگاری که خیلیها اهل هیاهو و مطرح کردن خود هستند این بزرگ مرد بیمزد و منت سنگربان ادب فارسی بود، سایه، اخوان ثالث و شفیعیکدکنی به او ارادت داشتند اما بهزاد حتی اجازه نمیداد شناخته شود و این نشان دهنده عظمت روحش بود.
شاعر دانشمند و ادیب هنرمند، استاد ید اله بهزاد، فرزند مرحوم حسین ایوانی، در نیمه بهمن ماه 1304 خورشیدی در کرمانشاه پا به عرصه وجود گذاشت پس از طی دوران کودکی و گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه، به سال 1327 خورشیدی، راهی تهران شدو در دانشکده ادبیات به تحصیل پرداخت. در آنجا، از محضر استادانی بزرگ، همچون : جلال الدین همایی، بدیع الزمان فروزان فر، احمد بهمنیار، دکتر محمد معین، دکتر ذبیح اله صفا، دکتر پرویز خانلری و دیگر استادان دانشمند آن روزگار دانشگاه تهران، بهره ها برد و توشه ها اندوخت. به سال 1332 به استخدام فرهنگ در آمد و در دبیرستان های کرمانشاه به تدریس ادبیات پرداخت و شاگردانی